بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد.
سوره مبارکه انبیاء آیه ۱۰۵
تفسیر سوره انعام آیات ۲۵ تا ۲۶
و منهم من یستمع إلیک و جعلنا على قلوبهم اءکنة اءن یفقهوه و فى ءاذانهم وقرا و إن یروا کل ءایة لا یؤمنوا بها حتى إ ذا جاءوک یجادلونک یقول الذین کفروا إن هذا إلا اءساطیر الاولین (۲۵)
و هم ینهون عنه و ینون عنه و إن یهلکون إلا اءنفسهم و ما یشعرون (۲۶)
ترجمه :
۲۵ - پاره اى از آنها به تو گوش فرا مى دهند ولى بر دلهاى آنان پرده ها افکنده ایم تا آنرا نفهمند و در گوش آنها سنگینى قرار داده ایم و (آنها بقدرى لجوجند) که اگر تمام نشانه هاى حق را ببینند ایمان نمى آورند، تا آنجا که وقتى به سراغ تو مى آیند با تو به پرخاشگرى برمى خیزند و کافران مى گویند اینها افسانه هاى پیشینیان است .
۲۶- آنها دیگران را از آن باز مى دارند و خود نیز از آن دورى مى کنند، آنها جز خود را هلاک نمى کند ولى نمى فهمند.
تفسیر
نفوذ ناپذیران
در این آیه اشاره به وضع روانى بعضى از مشرکان شده که در برابر شنیدن حقائق کمترین انعطاف از خود نشان نمى دهند - سهل است - به دشمنى با آن نیز برمى خیزند و با وصله هاى تهمت خود و دیگران را از آن دور نگاه مى دارند، درباره اینها چنین مى گوید: بعضى از آنان به سوى تو گوش مى دهند ولى بر دلهاى آنها پرده هائى افکنده ایم تا آن را درک نکنند و در گوشهاى آنها سنگینى ایجاد کرده ایم تا آن را نشنوند! (و منهم من یستمع الیک و جعلنا على قلوبه ان یفقهوه و فى اذانهم و قرا).
در حقیقت تعصبهاى کورکورانه جاهلى ، و فرو رفتن در منافع مادى ، و پیروى از هوا و هوسها، آنچنان بر عقل و هوش آنها چیره شده که گویا در زیر سرپوش و پرده اى قرار گرفته است نه حقیقتى را مى شنوند و نه درک صحیح از مسائل دارند.
شاید کرارا گفته ایم که اگر این گونه مسائل نسبت به خدا داده مى شود در حقیقت اشاره به قانون علیت و خاصیت عمل است ، یعنى ادامه در کجروى و اصرار در لجاجت و بدبینى ، اثرش این است که روح و روان آدمى را به شکل خود در مى آورند و آن را همانند آئینه کج و معوجى مى کنند که قیافه همه چیز را کج و معوج نشان مى دهد. تجربه این حقیقت را ثابت کرده است که افراد بدکار و گناهکار در آغاز از کار خود احساس ناراحتى مى کنند، اما تدریجا به آن خو گرفته و شاید روزى فرا رسد که اعمال زشت خود را واجب و لازم بشمرند و به تعبیر دیگر این یکى از مجازاتهاى اصرار و پافشارى در گناه و مخالفت با حق است که دامان گناهکاران لجوج را مى گیرد.
لذا مى گوید کار اینها به جائى رسیده است که (اگر تمام آیات و نشانه هاى خدا را ببینند باز ایمان نمى آورند) (و ان یروا کل آیة لا یؤمنوابها).
و از این بالاتر هنگامى که به نزد تو بیایند به جاى اینکه گوش جان را به سخنان تو متوجه سازند و حداقل به صورت یک جستجوگر، به احتمال یافتن حقیقتى پیرامون آن بیندیشند، با روح و فکر منفى در برابر تو ظاهر مى شوند، و هدفى جز مجادله و پرخاشگرى و خرده گیرى ندارند (حتى اذا جاؤ ک یجاد لونک ).
آنها با شنیدن سخنان تو که از سرچشمه وحى تراوش کرده و بر زبان حقگوى تو جارى شده است متوسل به ضربه تهمت شده ، مى گویند: (اینها چیزى جز افسانه ها و داستانهاى ساختگى پیشینیان نیست )! (یقول الذین کفروا ان هذا الا اساطیر الاولین ).
در آیه بعد مى گوید آنها به این مقدار نیز قناعت نمى کنند و علاوه بر اینکه خود گمراهند پیوسته تلاش مى کنند افراد حق طلب را با سمپاشیهاى گوناگون از پیمودن این مسیر باز دارند، لذا (آنها را از نزدیک شدن به پیامبر نهى مى کنند) (و هم ینهون عنه ).
(و خودشان نیز از او فاصله مى گیرند) (و یناون عنه ).
بى خبر از اینکه هر کس با حق در افتد تیشه بر ریشه خود زده ، و سرانجام طبق سنت ثابت آفرینش ، چهره حق از پشت ابرها نمایان مى گردد و با جاذبه اى که دارد پیروز خواهد شد و باطل همانند کفهاى بى ارزش روى آب نابود مى گردد، بنابراین تلاش و فعالیت آنها به شکست خودشان منتهى خواهد شد و جز خود را هلاک نمى کنند، ولى قدرت بر درک این حقیقت ندارند) (و ان یهلکون الا انفسهم و ما یشعرون ).
تهمتى بزرگ بر ابوطالب مؤ من قریش
از آنچه در تفسیر آیه فوق گفته شد به خوبى روشن مى شود که این آیه بحثهاى مربوط به مشرکان لجوج و دشمنان سرسخت پیامبر را تعقیب مى کند و ضمیر هم طبق قواعد ادبى به کسانى بر مى گردد که در آیه مورد بحث قرار گرفته اند، یعنى کافران متعصبى که از هیچگونه آزار به پیامبر و ایجاد مانع در راه دعوت او مضایقه نداشتند.
ولى با نهایت تاسف دیده مى شود که بعضى از مفسران اهل تسنن بر خلاف
تمام قواعد ادبى آیه دوم را از آیه قبل بریده و آن را در باره ابوطالب پدر امیر مؤ منان على (علیه السلام ) دانسته اند!
آنها آیه را چنین معنى مى کنند جمعى هستند، از پیامبر اسلام دفاع مى کنند ولى در عین حال از او فاصله مى گیرند! (و هم ینهون عنه و ینؤ ن عنه ).
پاره دیگرى از آیات قرآن را که در جاى خود به آن اشاره خواهد شد. مانند آیه 114 توبه و 56 قصص نیز گواه بر مدعاى خود قرار مى دهند.
ولى تمام علماى شیعه و بعضى از بزرگان اهل تسنن مانند ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه و قسطلانى در ارشاد السارى وزینى دحلان در حاشیه سیره حلبى ابوطالب را از مؤ منان اسلام مى دانند، در منابع اصیل اسلام نیز شواهد فراوانى براى این موضوع مى یابیم که با بررسى آنها در تعجب و حیرت عمیق فرو میرویم که چرا ابوطالب از طرف جمعى این چنین مورد بى مهرى و اتهام قرار گرفته است ؟!
کسى که با تمام وجود خود از پیامبر اسلام دفاع مى کرد، و بارها خود و فرزند خویش را در مواقع خطر همچون سپر در برابر وجود پیامبر اسلام قرار داد چگونه ممکن است مورد چنین اتهامى واقع شود؟
این جا است که محققان باریک بین چنین حدس زده اند که موج مخالفت بر ضد ابوطالب یک موج سیاسى است که از مخالفت شجره خبیثه بنى امیه با موقعیت على (علیه السلام ) سرچشمه گرفته است .
زیرا: این تنها ابوطالب نیست که بخاطر نزدیکیش با على (علیه السلام ) اینچنین مورد تهاجم قرار گرفته ، بلکه مى بینیم هر کس در تاریخ اسلام بنحوى از انحاء ارتباط نزدیک با امیر مومنان على (علیه السلام ) داشته از این حملات ناجوانمردانه بر کنار نمانده است ، در حقیقت ابوطالب گناهى نداشت جز اینکه پدر على بن ابى طالب پیشواى بزرگ اسلام بود!
در اینجا فشرده اى از دلائل گوناگونى که بروشنى ، گواهى بر ایمان ابوطالب
مى دهد فهرست وار مى آوریم و شرح بیشتر را به کتابهائى که در این زمینه نوشته شده موکول مى کنیم :
1 - ابوطالب قبل از بعثت پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بخوبى مى دانست که فرزند برادرش بمقام نبوت خواهد رسید زیرا مورخان نوشته اند در سفرى که ابوطالب با کاروان قریش به شام رفت برادرزاده دوازده ساله خود محمد را نیز با خویش همراه برد، در این سفر علاوه بر کرامات گوناگونى که از او دید، همینکه کاروان با راهبى بنام بحیرا که سالیان درازى در صومعه مشغول عبادت بود و آگاهى از کتب عهدین داشت و کاروانهاى تجارتى در مسیر خود بزیارت او مى رفتند برخورد کردند، در بین کاروانیان ، محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که آن روز دوازده سال بیش نداشت نظر راهب را بخود جلب کرد.
بحیرا پس از اندکى خیره شدن و نگاههاى عمیقانه و پر معنى به او گفت این کودک به کدام یک از شما تعلق دارد؟ جمعیت به ابوطالب اشاره کردند او اظهار داشت برادرزاده من است .
(بحیرا) گفت این طفل آینده درخشانى دارد این همان پیامبرى است که کتابهاى آسمانى از رسالت و نبوتش خبر داده اند و من تمام خصوصیات او را در کتب خوانده ام !
ابوطالب پیش از این برخورد و برخوردهاى دیگر از قرائن دیگر نیز به نبوت پیامبر اکرم و معنویت او پى برده بود.
طبق نقل دانشمند اهل تسنن شهرستانى (صاحب ملل و نحل ) و دیگران در یکى از سالها آسمان مکه برکتش را از اهلش باز داشت و خشکسالى سختى به مردم روى آورد، ابوطالب دستور داد تا برادرزاده اش محمد را که کودکى شیر خوار
بود حاضر ساختند پس از آنکه کودک را در حالى که در قنداقه اى پیچیده شده بود به او دادند در برابر کعبه ایستاد و با تضرع خاصى سه مرتبه طفل شیر خوار را بطرف بالا انداخت و هر مرتبه مى گفت : (پروردگارا! بحق این کودک باران پر برکتى بر ما نازل فرما) چیزى نگذشت که توده اى ابر از کنار افق پدیدار گشت و آسمان مکه را فرا گرفت ، سیلاب آنچنان جارى شد که بیم آن مى رفت مسجد الحرام ویران شود. سپس شهرستانى مى نویسد همین جریان که دلالت بر آگاهى ابوطالب از رسالت و نبوت برادرزاده اش از آغاز کودکى دارد ایمان وى را به پیامبر مى رساند و اشعار ذیل را بعدها ابوطالب به همین مناسبت سروده است :
و ابیض یستسقى الغمام بوجهه ثمال الیتامى عصمة للارامل
(او روشن چهره اى است که ابرها به خاطر او مى بارند، او پناهگاه یتیمان و حافظ بیوه زنان است ).
یلوذ به الهلاک من آل هاشم فهم عنده فى نعمة و فواضل
هلاک شوندگان از بنى هاشم به او پناه مى برند، و بوسیله او از نعمتها و احسانها بهره مى گیرند.
و میزان عدل لا یخیس شعیرة و وزان صدق وزنه غیر هائل
او میزان عدالتى است که یک جو تخلف نمى کند، و وزن کننده درستکارى است که توزین او بیم اشتباه ندارد.
جریان توجه قریش را در هنگام خشکسالى به ابوطالب و سوگند دادن ابوطالب خدا را بحق او علاوه بر شهرستانى بسیارى از مورخان بزرگ نقل کرده اند، علامه امینى در الغدیر آنرا از کتاب شرح بخارى و المواهب اللدنیه و الخصائص الکبرى و شرح بهجة المحافل و سیره حلبى و سیره نبوى و طلبة الطالب نقل کرده است .
2 - به علاوه در کتب معروف اسلامى اشعارى از ابوطالب در اختیار ما است که مجموعه آنها در دیوانى بنام دیوان ابوطالب گردآورى شده است که تعدادى از آنها را در ذیل مى آوریم :
و الله لن یصلوا الیک بجمعهم حتى اوسد فى التراب دفینا
(اى برادرزاده تا ابوطالب در میان خاک نخوابیده و لحد را بستر نساخته هرگز دشمنان به تو دست نخواهند یافت )
فاصدع بامرک ما علیک غضاضة و ابشر بذاک و قرمنک عیونا
(بنابراین از هیچ چیز مترس و ماموریت خود را ابلاغ کن بشارت ده و چشمها را روشن ساز!)
و دعوتنى و علمت انک ناصحى و لقد دعوت و کنت ثم امینا
(مرا بمکتب خود دعوت کردى و خوب مى دانم که هدفت تنها پند دادن و بیدار ساختن من بوده است ، تو در دعوت خود امین و درستکارى )
و لقد علمت ان دین محمد(ص ) من خیر ادیان البریة دینا
(من هم این را دریافتم که مکتب و دین محمد بهترین دین و مکتبها است ! و نیز گفته است ،)
الم تعلموا انا وجدنا محمدا رسولا کموسى خط فى اول الکتب
(اى قریش آیا نمى دانید که ما محمد را همانند موسى پیامبر و رسول خدا مى دانیم و نام و نشان او در کتب آسمانى قید گردیده است (و ما آنرا یافته ایم ).)
و ان علیه فى العباد محبة و لا حیف فى من خصه الله فى الحب
(بندگان خدا علاقه ویژه اى بوى دارند و نسبت به کسى که خدا او را بمحبت خود اختصاص داده است این علاقه بى مورد نیست .)
ابن ابى الحدید پس از نقل قسمت زیادى از اشعار ابوطالب (که ابن شهر آشوب در متشابهات القرآن آنها را سه هزار بیت مى داند) مى گوید:
از مطالعه مجموع این اشعار براى ما هیچگونه تردیدى نخواهد ماند که ابوطالب بمکتب برادرزاده اش ایمان داشته است .
۳ - احادیثى از پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز نقل شده که گواهى آن حضرت را به ایمان عموى فداکارش ابوطالب روشن مى سازد از جمله طبق نقل نویسنده کتاب ابوطالب مؤ من قریش : چون ابوطالب در گذشت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پس از تشیع جنازه او ضمن سوگوارى که در مصیبت از دست دادن عمویش مى کرد، مى گفت :
وا ابتاه ! وا ابا طالباه ! وا حزناه علیک ! کیف اسلو علیک یا من ربیتنى صغیرا، واجبتنى کبیرا، و کنت عندک بمنزلة العین من الحدقه و الروح من الجسد.
(واى پدرم ! واى ابوطالب ! چقدر از مرگ تو غمگینم ؟ چگونه مصیبت تو را فراموش کنم اى کسى که در کودکى مرا پرورش دادى ، و در بزرگى دعوت مرا اجابت نمودى ، و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و روح در بدن بودم ).
و نیز پیوسته اظهار مى داشت : ما نالت منى قریش شیئا اکرهه حتى مات ابوطالب .
(قریش هیچگاه نتوانست مکروهى بر من وارد کند مگر زمانى که ابوطالب از جهان رفت .)
۴- از طرفى مسلم است که سالها قبل از مرگ ابوطالب پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مامور شد هیچگونه رابطه دوستانه با مشرکان نداشته باشد، با این حال اینهمه اظهار علاقه و مهر به ابوطالب نشان مى دهد که پیامبر او را معتقد به مکتب توحید مى دانسته است و گرنه چگونه ممکن بود دیگران را از دوستى با مشرکان نهى کند و خود با ابوطالب تا سر حد عشق ، مهر ورزد؟!
۵ - در احادیثى که از طرق اهل بیت رسیده است نیز مدارک فراوانى بر ایمان و اخلاص ابوطالب دیده مى شود که نقل آنها در اینجا بطول مى انجامد این احادیث آمیخته با استدلالات منطقى و عقلى است مانند روایتى که از امام چهارم (علیه السلام ) نقل گردیده است که حضرتش پس از این که در پاسـخ سؤ الى اظهار مى دارد ابوطالب مؤ من بود مى فرماید: ان هنا قوما یزعمون انه کافر سپس فرمود (وا عجبا کل العجب ایطعنون على ابى طالب او على رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و قد نهاه الله ان تقر مؤ منة مع کافر غیر آیة من القرآن و لا یشک احد ان فاطمة بنت اسد رضى الله تعالى عنها من المؤ منات السابقات فانها لم تزل تحت ابى طالب حتى مات ابوطالب رضى الله عنه ).
یعنى راستى در شگفتم که چرا برخى مى پندارند که ابوطالب کافر بوده است ! آیا نمى دانند که با این عقیده بر پیامبر و ابوطالب طعنه مى زنند؟ مگر نه این است که در چندین آیه از آیات قرآن از این موضوع منع شده است که زن بعد از اسلام آوردن در قید زوجیت کافر خود نماند و این مسلم است که فاطمه بنت اسد از پیشگامان در اسلام است و تا پایان عمر ابوطالب همسرش بود.
۶- از همه اینها گذشته اگر در هر چیز تردید کنیم در این حقیقت هیچکس نمى تواند تردید کند که ابوطالب از حامیان درجه اول اسلام و پیامبر بود حمایت او از پیامبر و اسلام بحدى بود که هرگز نمى توان آنرا با علایق و پیوندهاى خویشاوندى و تعصبات قبیله اى تفسیر کرد.
نمونه زنده آن داستان شعب ابوطالب است همه مورخان نوشته اند هنگامى که قریش پیامبر و مسلمانها را در یک محاصره اقتصادى و اجتماعى و سیاسى شدید قرار دادند و روابط خود را با آنها قطع کردند ابوطالب یگانه حامى و مدافع حضرت سه سال از همه کارهاى خود دست کشید و بنى هاشم را به دره اى که در میان
کوههاى مکه قرار داشت و به شعب ابوطالب معروف بود برد و آنجا سکنى گزید. فداکارى را بجائى رسانید که اضافه بر ساختن برجهاى مخصوصى بخاطر جلوگیرى از حمله قریش هر شب پیامبر را از خوابگاه خود بلند مى کرد و جایگاه دیگرى براى استراحت او تهیه مى نمود و فرزند دلبندش على (علیه السلام ) را بجاى او مى خوابانید و هنگامى که على (علیه السلام ) مى گفت پدر جان من با این وضع بالاخره کشته خواهم شد پاسـخ مى دهد عزیزم بردبارى را از دست مده هر زنده بسوى مرگ رهسپار است من ترا فداى فرزند عبدالله نمودم جالب توجه اینکه على (علیه السلام ) در جواب پدر مى گوید پدر جان این کلام من نه بخاطر این بود که از کشته شدن در راه محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) هراسى دارم بلکه بخاطر این بود که مى خواستم بدانى چگونه در برابر تو مطیع و آماده براى یارى احمدم ما معتقدیم هر کس تعصب را کنار گذاشته و بیطرفانه سطور طلائى تاریخ را درباره ابوطالب مطالعه کند با ابن ابى الحدید شارح نهج البلاغه هم صدا شده و مى گوید:
و لو لا ابوطالب و ابنه لما مثل الدین شخصا و قاما
فذاک بمکة آوى و حامى و هذا بیثرب جس الحماما
هر گاه ابوطالب و فرزند برومندش نبود هرگز دین و مکتب اسلام بجاى نمى ماند و قد راست نمى کرد ابوطالب در مکه بیارى پیامبر شتافت و على (علیه السلام ) در یثرب (مدینه ) در راه حمایت از اسلام در گرداب مرگ فرو رفت !
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند :
ألَا إِنَّ شَرَّ الشَّرِّ شِرَارُ الْعُلَمَاءِ وَ إِنَّ خَیْرَ الْخَیْرِ خِیَارُ الْعُلَمَاءِ.
آگاه باشید! بدترین بدها ، عالمان بد سیرتند و خوب ترین خوب ها ، عالمان پاک سیرت.
منیه المرید،ص۴۵
بحارالانوار، ج۲،ص۱۱۰
منبع (کانال فضیلتها):
https://www.aviny.com/hadis-mozooee/hadis-farsi.aspx
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم :
اِذا دَخَلَ اَحَدُکُم بَیتَهُ فَلیُسَلِّم، فَاِنَّهُ یُنزِلُهُ البَرَکَةَ وَ تُؤنِسُهُ المَلائِکَةُ؛
هرگاه یکى از شما به خانه خود وارد مى شود، سلام کند، چرا که سلام برکت مى آورد و فرشتگان با سلام دهنده انس مى گیرند.
علل الشرایع ج 2، ص 583، ح 23
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
آن کسانی که میخواهند اسلام را به زندگی خصوصی منحصر کنند و نگاه سکولار داشته باشند، جوابشان مسئلهی غدیر است/ نصب امیرالمؤمنین فقط جنبهی معنوی نداشت بلکه مسئلهی مدیریت جامعه بود. 1393/07/21
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
روبوسی مرگبار
این دولتهای عرب و غیر عرب که با صهیونیستها دست دادند و روبوسی کردند و جلسه گذاشتند، هیچ سودی نخواهند برد؛ جز ضرر برایشان چیز دیگری ندارد. اوّلاً ملّتهایشان مخالفند؛ بعلاوه رژیم صهیونیستی اینها را میمکد، استثمار میکند، اینها نمیفهمند. دیدار جمعی از دستاندرکاران مراسم حج 18 /خرداد/ 1401
اربعین؛ رسانه پر قدرت عاشورا
حضرت آیتالله امام خامنهای: اربعینِ اوّل، رسانهی پُرقدرت عاشورا است. از روز عاشورا تا روز اربعین چهل روزِ فرمانروایی منطقِ حق در میان دنیای ظلمانی حاکمیّت بنیامیّه و سفیانیها بود. رسانهی حقیقی یعنی فریاد زینب کبریٰ، فریاد حضرت سجّاد... امروز هم در دنیای پیچیدهی پُرتبلیغات و پُرهیاهویی که بر بشریّت حاکم است، این حرکت اربعین، یک فریاد رسا و یک رسانهی بیهمتا است.
۱۳۹۸/۰۷/۲۱
الحسین یجمعنا
حضرت آیتالله امام خامنهای: امروز در دنیای پیچیدهی پُرتبلیغات و پُرهیاهو، حرکت اربعین، یک فریاد رسا و رسانهی بیهمتا است. چنین چیزی وجود ندارد دیگر در دنیا: اینکه میلیونها انسان راه میافتند، از کشورهای مختلف، از فِرَق مختلف اسلامی و حتّی بعضی ادیان غیر اسلامی. این وحدت حسینی است. شما بدرستی گفتید: «الحسین یجمعنا». ۱۳۹۸/۰۷/۲۱
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی
در کنار قبر حسینبنعلی (علیه السّلام) شما دعا کنید، دعایتان مستجاب است. [واقعاً] دعا کنید؛ لقلقهی لسان نباشد؛ بخوانید و بخواهید خدا را، خدای متعال وعده کرده است که اجابت خواهد کرد. اینهایی که میروند این راه را پیاده طی میکنند و میرسانند خودشان را به آنجا در این پیادهروی اربعین -این حادثهی عجیبی که این سالها پدید آمده است- واقعاً یک موهبت بزرگ الهی را خدای متعال در اختیار اینها گذاشته ...
شرح حدیثی از امام صادق(ع)، درباره زیارت امام حسین(ع) 1398/07/01
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
ابو موسى موقّع بن ثمامه اسدى صیداوى
نام او در برخی منابع مانند نفس المهموم و تاریخ طبری مرقع بن ثمامه ذکر شده است. وی شبانه در کربلا با عده اى به خدمت حضرت امام حسین (علیه السّلام) رسید. ابو مخنف گفته است: موقّع (مرقّع) به زمین افتاد، قوم و قبیله اش او را نجات دادند و او را به کوفه منتقل کردند و پنهان نمودند که خبر به ابن زیاد رسید و کسى را مأمور به قتل او کرد ولى با شفاعت جماعتى از بنى اسد از قتل او صرف نظر شد و با غل و زنجیر به «زاره» تبعید نمود که در اثر جراحات وارده و بیمارى بعد از یک سال، زندگى را بدرود گفت.
https://harimeharam.ir/shohada/22/2
شهید مدافع حرم شهید حمید محمد رضایی (ابومجید)
تاریخ شهادت : 1394/02/24 | محل شهادت : تدمر - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
از تو ممنونم که مفتخر به پوشیدن لباسی بودم که سبزی آن آراسته به خون شهیدانی است که سربازان راستین امام زمان (عج) بودند و در عصر جهاد اکبر و اصغر سربلند بودند. امیدوارم همه مسلمانان بیدار بشوند و با اطاعت از رهبران انقلاب اسلامی ایران فریب دشمنان را نخورند و به جان و ناموس یکدیگر بی احترامی نکنند و همه متحد برای حریم اسلامی دفاع کنند.
حاج قاسم :
جهان قهرمان
قهرمان ملی
قهرمان شرف
قهرمان اخلاص
قهرمان غیرت
قهرمان دفاع از :انقلاب اسلامی جهان اسلام، مستضعفین جهان و مدافع حرم ال الله
شاگرد مکتب امامین انقلاب
برخی پیوندها و ...
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
حضرت محمد صلی اللع علیع و آله:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
If there was no Battle of Karbala, we would be oblivious to Islam's principals today
کانال فضیلتها | کانال طاووس الجَنَّه | کانال شَرحِ سِرّ ( تماشاگه راز)
پایگاه اطلاعرسانی سید ابراهیم رئیسی:
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
*****
التماس دعا
- ۲۷ مرداد ۰۱ ، ۰۳:۱۴
- ۲۵ نمایش